دیوان حافظ – روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

رویِ تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچه‌ای هنوز و صدت عندلیب هست

گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست
چون من در آن دیار هزاران غریب هست

در عشق، خانقاه و خرابات فرق نیست
هر جا که هست پرتوِ رویِ حبیب هست

آن جا که کارِ صومعه را جلوه می‌دهند
ناقوسِ دِیرِ راهب و نامِ صلیب هست

عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست

فریادِ حافظ این همه آخِر به هرزه نیست
هم قصه‌ای غریب و حدیثی عجیب هست


  شاهنامه فردوسی - كشته يافتن ويسه پسر خود را
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

همه خفتند و به غیر از من و پروانه و شمع
قصه ی ما دو سه دیوانه دراز است هنوز
«عماد خراسانی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

گرافیست

(گِ) [ فر. ] (اِ.) کسی که با کمک خط‌ها و نوشته‌ها نقش‌هایی زینتی پدید می‌آورد.

دیدگاهتان را بنویسید