دیوان حافظ – روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

رویِ تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچه‌ای هنوز و صدت عندلیب هست

گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست
چون من در آن دیار هزاران غریب هست

در عشق، خانقاه و خرابات فرق نیست
هر جا که هست پرتوِ رویِ حبیب هست

آن جا که کارِ صومعه را جلوه می‌دهند
ناقوسِ دِیرِ راهب و نامِ صلیب هست

عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست

فریادِ حافظ این همه آخِر به هرزه نیست
هم قصه‌ای غریب و حدیثی عجیب هست

شاهنامه فردوسی - اندر خواب ديدن ضحاك فريدون را

حافظ, حافظ شیرازی, دیوان حافظ, دیوان حافظ شیرازی, روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست, شعر, شعر پارسی, شعر حافظ, شعر فارسی, غزل, غزل حافظ, غزلیات دیوان حافظ, فال حافظ

بدون نظر

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

پلهٔ دین و کفر چون میزان
دو نماید، ولی زبانه یکی است
«صائب تبریزی»

دیوان حافظ – دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما

دیوان حافظ – در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است

دیوان حافظ – دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست

دیوان حافظ – خم زلف تو دام کفر و دین است

دیوان حافظ – سمن‌بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند

دیوان حافظ – ای شاهد قدسی، که کشد بند نقابت

دیوان حافظ – عکس روی تو چو در آینه جام افتاد

دیوان حافظ – روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

شاهنامه فردوسی – هفت خوان رستم

شاهنامه فردوسی – پژوهش كردن موبدان از زال

شاهنامه فردوسی – خشم گرفتن كاوس بر رستم‏‏

شاهنامه فردوسی – گفتار اندر زادن دختر ايرج‏‏

شاهنامه فردوسی – رفتن پسران فريدون نزد شاه يمن

شاهنامه فردوسی – رشك بردن سلم بر ايرج

شاهنامه فردوسی – نامگذارى رستم

شاهنامه فردوسی – گرفتن شاه هاماوران كاوس را

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

گاو سامری

(وِ مِ)(اِمر.) گاو زرینی که سامری نامی از بنی اسرائیل آن را ساخته بود و مردم را به پرستیدن آن دعوت می‌کرد.

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.