دیوان حافظ – روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

رویِ تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچه‌ای هنوز و صدت عندلیب هست

گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست
چون من در آن دیار هزاران غریب هست

در عشق، خانقاه و خرابات فرق نیست
هر جا که هست پرتوِ رویِ حبیب هست

آن جا که کارِ صومعه را جلوه می‌دهند
ناقوسِ دِیرِ راهب و نامِ صلیب هست

عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست

فریادِ حافظ این همه آخِر به هرزه نیست
هم قصه‌ای غریب و حدیثی عجیب هست


  دیوان حافظ - یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

آتشین‌رویان که می‌بردند ازدلها قرار
چون سپند امروز یکسر پایکوبان تواند
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

چچ

(چَ) (اِ.)
۱- چنگگِ چوبی که با آن غله کوفته باد دهند تا دانه از کاه جدا شود.
۲- غربالی که با آن غله پاک کنند.

دیدگاهتان را بنویسید