دیوان حافظ – روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست

رویِ تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچه‌ای هنوز و صدت عندلیب هست

گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست
چون من در آن دیار هزاران غریب هست

در عشق، خانقاه و خرابات فرق نیست
هر جا که هست پرتوِ رویِ حبیب هست

آن جا که کارِ صومعه را جلوه می‌دهند
ناقوسِ دِیرِ راهب و نامِ صلیب هست

عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست

فریادِ حافظ این همه آخِر به هرزه نیست
هم قصه‌ای غریب و حدیثی عجیب هست


  دیوان حافظ - پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

شکوه از پیری کنی زاهد بیا همراه من
تا به میخانه برم پیر و جوان آرم تو را
«هاتف اصفهانی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

چارچنگولی

(چَ) (ص.) = چهارچنگالی:
۱- انگشتان دست و پای جمع و خمیده شده.
۲- (عا.) ب ا تمام نیرو و اشتیاق و جدیت.
۳- با دو دست و دو پا.

دیدگاهتان را بنویسید