دیوان حافظ – روز وصل دوستداران یاد باد

روز وصل دوستداران یاد باد

روز وصلِ دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران، یاد باد

کامم از تلخیِ غم چون زهر گشت
بانگِ نوشِ شادخواران یاد باد

گر چه یاران فارِغَند از یادِ من
از من ایشان را هزاران یاد باد

مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق‌گزاران یاد باد

گر چه صد رود است در چشمم مُدام
زنده رودِ باغ‌ِ کاران یاد باد

رازِ حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد





  شاهنامه فردوسی - پادشاهى منوچهر صد و بيست سال بود
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

کی عطرسای مجلس روحانیان شدی
گل را اگر نه بوی تو کردی رعایتی
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

آلودن

(دَ) [ په. ]
۱- (مص م.) آغشته کردن، آلوده کردن.
۲- (مص ل.) کثیف شدن.

دیدگاهتان را بنویسید