دیوان حافظ – روز وصل دوستداران یاد باد

روز وصلِ دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران، یاد باد

کامم از تلخیِ غم چون زهر گشت
بانگِ نوشِ شادخواران یاد باد

گر چه یاران فارِغَند از یادِ من
از من ایشان را هزاران یاد باد

مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق‌گزاران یاد باد

گر چه صد رود است در چشمم مُدام
زنده رودِ باغ‌ِ کاران یاد باد

رازِ حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد

دیوان حافظ – روز وصل دوستداران یاد باد

روز وصل دوستداران یاد باد

دیوان حافظ – صوفی از پرتو می راز نهانی دانست

دیوان حافظ – شاهدان گر دلبری زین سان کنند

دیوان حافظ – چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد

دیوان حافظ – رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد

دیوان حافظ – آن سیه‌چرده که شیرینی عالم با اوست

دیوان حافظ – دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

دیوان حافظ – کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد

دیوان حافظ – آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد

شاهنامه فردوسی – راى زدن رستم با كى‏ قباد

شاهنامه فردوسی – دلخوشى دادن سام سيندخت را

شاهنامه فردوسی – بخش كردن فريدون جهان را بر پسران

شاهنامه فردوسی – پيروزى فريدون بر ضحاك و دست يافتن بر گنجهاى آن

شاهنامه فردوسی – خواب ديدن سام از چگونگى كار پسر

شاهنامه فردوسی – خشم گرفتن كاوس بر رستم‏‏

شاهنامه فردوسی – كشته شدن نوذر به دست افراسياب

شاهنامه فردوسی – آمدن رستم به نخجيرگاه‏

فرهنگ معین

آتشگاه

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ