روز وصلِ دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران، یاد باد
کامم از تلخیِ غم چون زهر گشت
بانگِ نوشِ شادخواران یاد باد
گر چه یاران فارِغَند از یادِ من
از من ایشان را هزاران یاد باد
مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق‌گزاران یاد باد
گر چه صد رود است در چشمم مُدام
زنده رودِ باغ‌ِ کاران یاد باد
رازِ حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد
جانا به غریبستان چندین ز چه می‌مانی
بازآ تو از این غربت تا چند پریشانی
«مولانا»
(اِ) [ معر. ] (اِ.) گیاهی از تیره مرکبان که جزو گیاهان علفی نواحی معتدل اروپا و آمریکا می‌باشد. در حدود ۷۰ گونه از این گیاه شناخته شده که همگی آن‌ها دارای گل‌هایی مجتمع به شکل خوشه در انتهای ساقه ...
(اَ کِ) [ ع. ] (اِ.) تخت، سریر.
(اِ تُ) [ فر. ] (اِ.) ظرف فلزی یا لعابی با لوله لاستیکی برای تنقیه یا شستشوی مجرای ادرار.
( اَ) [ په. ] (حراض.)۱ - علامت مفعول غیر - صریح یا باواسطه.
۲- علامت ابتدا و آغاز.
۳- در، اندر.
۴- برای، بهر، به سبب.
۵- نسبت به، در مقایسه با.
۶- به دلیل، به علت.
۷- در، اندر.
۸- از سویی، ...
دیده و دندان (اَ. دِ. وَ. دَ)(ق.) با کمال میل و رغبت.
( اِ ) (اِ.)(عا.) گریه، زاری. معمولاً با ترکیب اِز و جِز می‌آید.
پای درآوردن (~. دَ. وَ دَ) (مص م.)
۱- شکست دادن، از بین بردن.
۲- بی نهایت خسته کردن.
(اَ. دَ. مَ دَ) (مص ل.) نتیجه دادن، مشخص شدن نتیجه نهایی کار یا عملی.
(اَ. بَ رِ) (ق.) بالای، برفرازِ.
(اَ. بَ) (اِ.)
۱- از حفظ، از حافظه.
۲- به یاد سپرده شده.
(~. بُ نِ دَ) (ق.) به رضا و رغبت.
(~. بُ نِ) (ص.)نهایت کمال اطاعت، فرمانبرداری.
(اَ. دَ. رَ تَ)(مص ل.) خشمگین شدن، عصبانی شدن.
(~. شُ دَ) (مص ل.) متغیر گشتن، خشمگین شدن.
(~. گُ ذَ تِ) (ص مر.) آن که برای مردن و کشته شدن آماده‌است.
(اَ. خِ. اُ دَ) (مص ل.) متولد شدن، به دنیا آمدن.
(~. خُ. شُ دَ) (مص ل.) قالب تهی کردن، بی هوش شدن.
(~. خُ) (ص مر.) خودخواه، خودپسند، پرافاده.
(اَ. دَ. رَ) (مص ل.)
۱- مردن، هلاک شدن.
۲- بی اختیار شدن.
(اَ سَ)
۱- (اِمر.) از آغاز، از ابتدا، از اول.
۲- (ق.) از نو، مجدداً باز هم، دوباره.
