دیوان حافظ – روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست
می ز خُم‌خانه به‌جوش آمد و می‌باید خواست

نوبهٔ زهدفروشانِ گران‌جان بگذشت
وقتِ رندی و طرب کردنِ رندان پیداست

چه ملامت بُوَد آن را که چنین باده خورَد؟
این چه عیب است بدین بی‌خردی؟ وین چه خطاست؟

باده‌نوشی که در او روی و ریایی نَبُوَد
بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست

ما نه رندانِ ریاییم و حریفانِ نفاق
آن‌که او عالِم سِرّ است، بدین حال گواست

فرضِ ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم
وان چه گویند روا نیست، نگوییم رواست

چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم؟
باده از خونِ رزان است، نه از خون شماست

این چه عیب است کز آن عیب، خلل خواهد بود؟
ور بُوَد نیز چه شد؟ مردم بی‌عیب کجاست؟









در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

کلیسا

(کِ) [ یو. ] (اِ.) عبادتگاه مسیحیان.

کلیشه

(کِ ش) [ فر. ] (اِ.)
۱- نوشته یا تصویری حک شده روی فلز که در چاپ از آن استفاده کنند.
۲- قالب، باسمه.

کلیشه ای

(~.) [ فر - فا. ] (ص نسب.)
۱- منسوب به کلیشه.
۲- قالبی، باسمه‌ای.

کلیل

(کَ) [ ع. ] (ص.)
۱- کند، سست.
۲- مانده شده.

کلیم

(کَ) [ ع. ] (ص.) هم سخن، هم صحبت.

کلیم دست

(~. دَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) مبارک دست، کامیاب.

کلیمی

(کَ) [ ع. ] (ص نسب.) موسوی، پیرو حضرت موسی، یهودی.

کلینکس

(کِ نِ) (اِ.) دستمال کاغذی، مأخوذ از نام تجاری دستمال کاغذی.

کلینیک

(کِ) [ فر. ]
۱- (اِ.) ساختمان یا بخشی در بیمارستان یا مراکز بهداشتی - درمانی که به درمان بیماران یا مراقبت پزشکی از بیماران سرپایی اختصاص داشته باشد، درمانگاه. (فره).
۲- (ص.) بالینی.

کلیه

(کُ یِ یا یَ) [ ع. کلیه ] (اِ.) قلوه، هر یک از دو عضو لوبیایی شکل که عضو مترشح دستگاه ادراری را به وجود می‌آورند.

کلیه

(کُ لّ یِّ) [ ع. ]
۱- (مص جع.) کلیت.
۲- (اِ.) همه، جمعاً.

کلیواج

(کَ) (اِ.) غلیواج، زغن.

کلیون

(کُ) (اِ.) گلیون، جامه هفت رنگ.

کلیوی

(کُ یَ) [ ع. ] (ص نسب.) مربوط یا منسوب به کلیه.

کلیپس

(کِ) [ فر. ] (اِ.) وسیله‌ای به شکل میله خمیده فلزی یا پلاستیکی برای نگه داشتن ورقه‌های کاغذ، مقوا و مانند آن، گیره.

کلیچه

(کُ چِ) (اِ.)
۱- نان، قرص نان.
۲- جامه نیم تنه.

کلیچه

(~.) (اِ.) = کلید: کلید چوبین که بدان کلیدان را بگشایند.

کلیک

(کِ) (ص.) لوچ، احول.

کلیک

(~.) (اِ.) انگشت کوچک دست یا پا.

کلیک

(کَ) (اِ.) = کلک: جغد.


دیدگاهتان را بنویسید