دیوان حافظ – راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد

راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد

راهی بزن که آهی بر سازِ آن توان زد
شعری بخوان که با او رَطلِ گران توان زد

بر آستانِ جانان گر سر توان نهادن
گلبانگِ سربلندی بر آسمان توان زد

قَدِّ خمیدهٔ ما سهلت نماید اما
بر چشمِ دشمنان تیر، از این کمان توان زد

در خانقه نگنجد اسرارِ عشقبازی
جامِ میِ مُغانه هم با مُغان توان زد

درویش را نباشد برگِ سرایِ سلطان
ماییم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد

اهلِ نظر دو عالم در یک نظر ببازند
عشق است و داوِ اول بر نقدِ جان توان زد

گر دولتِ وصالت خواهد دری گشودن
سرها بدین تَخَیُّل بر آستان توان زد

عشق و شباب و رندی مجموعهٔ مراد است
چون جمع شد معانی گویِ بیان توان زد

شد رهزنِ سلامت زلفِ تو وین عجب نیست
گر راهزن تو باشی صد کاروان توان زد

حافظ به حَقِّ قرآن کز شِید و زرق بازآی
باشد که گویِ عیشی در این جهان توان زد




  دیوان حافظ - صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

از فضولیهای خود صائب خجالت می‌کشم
من که باشم تا کنم تلقین که رحمت کن مرا؟
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

کاجیره

(رَ یا رِ) (اِ.) = کاژیره. کاچیره. کاچره. کاچوره: گیاهی است یک ساله یا دو ساله از تیره مرکبات. برگ‌های این گیاه نرم و دندانه دار و پوشیده از تیغ‌های ظریف و نازک است. گل‌هایش منفرد، میوه اش فندقه و دارای دسته‌ای تار نازک در قسمت انتهایی است. از گلبرگ‌های این گیاه ماده‌ای به رنگ زرد زیبا و محلول در آب و ماده دیگری به رنگ قرمز به نام کارتامین که آن نیز در آب محلول است به دست آورده‌اند.

دیدگاهتان را بنویسید