دیوان حافظ – راهی‌ست راه عشق که هیچش کناره نیست

راهی‌ست راه عشق که هیچش کناره نیست

راهی‌ست راهِ عشق که هیچش کناره نیست
آن‌جا جز آن‌که جان بسپارند، چاره نیست

هر گَه که دل به عشق دهی، خوش دمی بود
در کارِ خیر حاجتِ هیچ استخاره نیست

ما را ز منعِ عقل مترسان و می بیار
کآن شِحنه در ولایتِ ما هیچ کاره نیست

از چشم خود بپرس که ما را که می‌کُشد؟
جانا گناهِ طالع و جرمِ ستاره نیست

او را به چشمِ پاک توان دید چون هلال
هر دیده جایِ جلوهٔ آن ماه‌پاره نیست

فرصت شمر طریقهٔ رندی که این نشان
چون راهِ گنج بر همه کس آشکاره نیست

نگرفت در تو گریهٔ حافظ به هیچ رو
حیرانِ آن دلم که کم از سنگِ خاره نیست


  شاهنامه فردوسی - پيغام كاوس به زال و رستم
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

بیا که پرده گلریز هفت خانه چشم
کشیده‌ایم به تحریر کارگاه خیال
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

پژوهش

(پِ یا پَ هِ)(اِمص.)
۱- جست و جو، تحقیق.
۲- تحقیقات علمی و بازخواست.
۳- مؤاخذه.
۴- خبر، خبر داشتن.

پژوهنده

(پِ یا پَ هَ دِ) (ص فا.)
۱- جست و جو کننده.
۲- کارآگاه، خبرچین.
۳- خردمند، دانا.

پژوهیدن

(پِ دَ) [ په. ] (مص ل.)
۱- جست و جو کردن.
۲- بازپرسیدن.
۳- خواستن، طلب کردن.

پژوژ

(پَ) (اِ.) اصرار، الحاح.

پژوین

(پَ) (ص.) چرکین، پلید.

پک

(~.) (ص.)
۱- بی هنر.
۲- خودپسند.
۳- پله، پله‌های نردبان.

پک

(پُ) (اِ.) (عا.)
۱- یک بار کشیدن سیگار و چپق.
۲- برجستن و فروجستن.

پک

(~.) (اِ.)
۱- گنده و درشت.
۲- جامه سخت و درشت.

پک

(پِ) (اِ.) بند انگشت دست یا پا.

پک

(پَ) (اِ.) وزغ، قورباغه.

پک و پوز

(پَ کُ پُ) (اِمر.) (عا.)
۱- ریخت، شکل، هیأت ظاهری، وجنات (زشت)، بد پک وپوز.
۲- دهان و اطراف آن.

پک وپهلو

(پَ کُ پَ) (اِمر.) سینه و قسمت راست و چپ آن.

پکر

(پَ کَ) (ص.) (عا.) افسرده، نومید.

پکمز

(پَ مَ) (اِ.)
۱- دوشاب، شیره، دبس.
۲- شراب.

پکن

(پَ کَ) (اِ.) نک ارزن.

پکند

(پَ کَ) (اِ.) نان، خبز.

پکنه

(پَ نَ یا نِ) (ص.) مردم فربه کوتاه بالا، خپله.

پکول

(پَ) (اِ.) تالاری باشد که بر بالا خانه سازند.

پکوک

(پَ) (اِ.)
۱- پتک آهنگران.
۲- نرده جلو ایوان.

پکیج

(پَ کِ) [ انگ. ] (اِ.)
۱- دستگاهی برای تولید آب گرم.
۲- بسته نرم افزاری کامپیوتر.


دیدگاهتان را بنویسید