دیوان حافظ – دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد

دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد

دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب نوش و غمِ دل بِبَر ز یاد

گفتم به باد می‌دهدم باده نام و ننگ
گفتا قبول کن سخن و هر چه باد، باد

سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست
از بهر این معامله غمگین مباش و شاد

بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رَوَد به باد

حافظ گرت ز پندِ حکیمان مَلالت است
کوته کنیم قصه، که عمرت دراز باد






  شاهنامه فردوسی -  خشم گرفتن كاوس بر رستم‏‏
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

افسوس که شد دلبر و در دیده گریان
تحریر خیال خط او نقش بر آب است
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

تجزیه

(تَ یِ) [ ع. تجزیه ] (مص م.)
۱- جزء جزء کردن چیزی، پاره‌های یک جسم مرکب را از هم جدا کردن.
۲- تحلیل مفردات عبارت‌ها و جمله‌ها طبق قواعد صرف، بدون در نظر گرفتن رابطه و ترکیب آن‌ها (دستور).
۳- تبدیل یک جسم به چند جسم ساده تر مانند ت بدیل آب به آکسیژن و ئیدروژن.

دیدگاهتان را بنویسید