دیوان حافظ – دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد

دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد

دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب نوش و غمِ دل بِبَر ز یاد

گفتم به باد می‌دهدم باده نام و ننگ
گفتا قبول کن سخن و هر چه باد، باد

سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست
از بهر این معامله غمگین مباش و شاد

بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رَوَد به باد

حافظ گرت ز پندِ حکیمان مَلالت است
کوته کنیم قصه، که عمرت دراز باد






  شاهنامه فردوسی - رفتن پادشاه مازندران به جنگ كیكاوس
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

تاریخ

[ ع. ]
۱- (مص م.) زمان چیزی را معین کردن.
۲- (اِ.) عددی که زمان را نشان بدهد.
۳- سرگذشت‌ها و حوادث پیشینیان. ج. تواریخ. ؛ ~ باستان (قدیم) درباره ادواری از ازمنه بسیار قدیم بحث می‌کند و تا انقراض امپراتوری روم غربی به سال ۴۷۶ م. خاتمه می‌یابد. ؛ ~ قرون وسطی درباره ادواری بحث می‌کند که مابین تاریخ قدیم و تاریخ جدید قرار دارد. ؛ ~ جدید از زمان کشف قاره امریکا آغاز می‌شود. ؛ ~ معاصر از حوادث زمان ما یا منسوب به ازمنه‌ای که هنوز شواهد و آثار آن موجود است بحث می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید