دیوان حافظ – دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد

دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد

دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب نوش و غمِ دل بِبَر ز یاد

گفتم به باد می‌دهدم باده نام و ننگ
گفتا قبول کن سخن و هر چه باد، باد

سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست
از بهر این معامله غمگین مباش و شاد

بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رَوَد به باد

حافظ گرت ز پندِ حکیمان مَلالت است
کوته کنیم قصه، که عمرت دراز باد






  دیوان حافظ - گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

سخت سرگردان شدم بين خدا و يكنفر
كاش ابراهيم برگردد بيايد با تبر
«مرضیه فریدونی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

بزن

(بِ زَ) (ص مر.)
۱- دلاور، شجاع.
۲- (فع.) دوم شخص مفرد امر حاضر از «زدن».

دیدگاهتان را بنویسید