دیوان حافظ – دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد

دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد

دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب نوش و غمِ دل بِبَر ز یاد

گفتم به باد می‌دهدم باده نام و ننگ
گفتا قبول کن سخن و هر چه باد، باد

سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست
از بهر این معامله غمگین مباش و شاد

بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رَوَد به باد

حافظ گرت ز پندِ حکیمان مَلالت است
کوته کنیم قصه، که عمرت دراز باد






  دیوان حافظ - خم زلف تو دام کفر و دین است
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

لب پیاله نمی‌آید از نشاط به هم
زمین میکده خوش خاک بی‌غمی دارد!
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

اشارت

(اِ رَ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) با دست چیزی را نشان دادن.
۲- با حرکت دست و چشم و ابرو مطلبی را القا کردن.
۳- (اِ.) دستور، فرمان.
۴- رمز، ایماء.
۵- (اِمص.) تقریر، بیان. اشاعت (اِ عَ) [ ع. اشاعه ] (مص م.)
۱- شایع کردن، پراکندن.
۲- فاش نمودن

دیدگاهتان را بنویسید