دیوان حافظ – دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد

دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد

دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب نوش و غمِ دل بِبَر ز یاد

گفتم به باد می‌دهدم باده نام و ننگ
گفتا قبول کن سخن و هر چه باد، باد

سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست
از بهر این معامله غمگین مباش و شاد

بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رَوَد به باد

حافظ گرت ز پندِ حکیمان مَلالت است
کوته کنیم قصه، که عمرت دراز باد






  دیوان حافظ - چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

شب تنهاییم در قصد جان بود
خیالش لطف‌های بی‌کران کرد
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

ارکستر

(اُ کِ) [ فر. ] (اِ.) گروه نوازندگان مختلف که با هم یک قطعه موسیقی را اجرا کنند، سازگان (فره). ؛ ~سمفونیک ترکیبی از سازها به نحوی که قادر به اجرای آثاری با فرم سمفونی باشند. ؛ ~فیلار مونیک ارکستری که تحت پوشش انجمن دوستداران موسیقی باشد.

دیدگاهتان را بنویسید