دیوان حافظ – دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد

دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد

دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد
گفتا شراب نوش و غمِ دل بِبَر ز یاد

گفتم به باد می‌دهدم باده نام و ننگ
گفتا قبول کن سخن و هر چه باد، باد

سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست
از بهر این معامله غمگین مباش و شاد

بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رَوَد به باد

حافظ گرت ز پندِ حکیمان مَلالت است
کوته کنیم قصه، که عمرت دراز باد






  دیوان حافظ - من و انکار شراب این چه حکایت باشد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

همین که ساغر زرین خور نهان گردید
هلال عید به دور قدح اشارت کرد
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

کرسب

(کَ رَ) (اِ.) کرفس.

کرست

(کُ س) [ فر. ] (اِ.) سینه بند، شکم بند، تن پوشی طبی برای جلوگیری از افتادگی یا جا به جایی اندام‌ها.

کرستوان

(کَ رَ) (اِ.) قپان، ترازوی بزرگ.

کرستون

(کَ رَ) (اِ.) نک کرستوان.

کرسف

(کَ س) (اِ.) کرفس.

کرسی

(کُ رْ یّ) [ ع. ] (اِ.)
۱- سریر، تخت. ج. کراسی.
۲- فلک هشتم.
۳- درس تخصصی یک استاد دانشگاه.
۴- دندان‌هایی که پس از دندان‌های نیش قرار دارند. ؛ حرف خود را به ~نشاندن سخن خود را تحمیل کردن.

کرسی

(~.) (اِ.) چهار پایه‌ای پهن، کوتاه و چهارگوش که در زمستان در زیر آن منقل می‌گذارند و بر رویش لحاف اندازند و در زیر آن خود را گرم کنند.

کرسیدن

(کَ دَ) (مص م.)
۱- فریب دادن.
۲- فروتنی کردن.

کرش

(کَ رَ) (اِ.)
۱- فریب، خدعه.
۲- تملق، چاپلوسی.

کرش

(کَ) [ ع. ] (اِ.) علف حصیر.

کرش

(کِ) (اِ صت.) آوازی که در وقت خواب از بینی برآید، خرناسه، خروپف.

کرش

(کُ رُ) (اِ.) ریسمانی را گویند که از موی بافته باشند.

کرشته

(کِ رِ تَ) (اِ.) خس و خاشاک.

کرشمه

(کِ رِ مِ) (اِ.) = کرشم. گرشم. گرشمه: غمزه، ناز، اشاره با چشم و ابرو.

کرشه

(کَ شَ) (اِ.)
۱- فریب، خدعه.
۲- چاپلوسی، فروتنی، افتادگی.

کرشیدن

(کِ دَ) (مص م.)
۱- فروتنی کردن.
۲- فریفتن.
۳- چاپلوسی کردن.

کرف

(کَ) (اِ.) قیر، نقره و مِس سوخته که با آن ظروف نقره را نقش و نگار می‌زنند.

کرفت

(کِ رِ) (ص.) پلیدی، نجاست، چرک.

کرفس

(کَ رَ) [ ع. ] (اِ.) معرب کرسب ؛ گیاه علفی دو ساله از تیره چتریان معطر، نرم و خوراکی. ریشه و برگ این گیاه در تداوی مورد استعمال دارد. برگ گیاه مذکور ضد اسکوربوت و شیره آن به عنوان ...

کرفه

(کَ فِ) [ په. ] (اِ.) کار نیک، ثواب.


دیدگاهتان را بنویسید