دیوان حافظ – دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد

دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد

دوستان دخترِ رَز توبه ز مستوری کرد
شد سویِ محتسب و کار به دستوری کرد

آمد از پرده به مجلس عَرَقَش پاک کنید
تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد

مژدگانی بده ای دل که دگر مطربِ عشق
راهِ مستانه زد و چارهٔ مخموری کرد

نه به هفت آب، که رنگش به صد آتش نرود
آن چه با خرقهٔ زاهد، مِی انگوری کرد

غنچهٔ گُلبُنِ وصلم ز نسیمش بِشِکُفت
مرغ خوشخوان طرب از برگِ گلِ سوری کرد

حافظ افتادگی از دست مده زان که حسود
عِرض و مال و دل و دین در سرِ مغروری کرد




  شاهنامه فردوسی - كشته شدن نوذر به دست افراسياب
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

به مأمنی رو و فرصت شمر غنیمت وقت
که در کمینگه عمرند قاطعان طریق
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

باریوم

(یُ) [ فر. ] (اِ.) فلزی که در طبیعت به صورت کربنات و سولفات یافت می‌شود و آن به ر نگ سفید مایل به زرد است. چگالی آن ۶/۳ است و هیچ گونه اهمیت صنعتی ندارد و مانند کلسیم آب را به آسانی تجزبه می‌کند. از غیرمحلول ترین اجسام است و چون اشعه ایکس از آن نمی‌گذرد در عکس برداری از روده‌ها از آن استفاده می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید