دیوان حافظ – دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد

دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد

دوستان دخترِ رَز توبه ز مستوری کرد
شد سویِ محتسب و کار به دستوری کرد

آمد از پرده به مجلس عَرَقَش پاک کنید
تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد

مژدگانی بده ای دل که دگر مطربِ عشق
راهِ مستانه زد و چارهٔ مخموری کرد

نه به هفت آب، که رنگش به صد آتش نرود
آن چه با خرقهٔ زاهد، مِی انگوری کرد

غنچهٔ گُلبُنِ وصلم ز نسیمش بِشِکُفت
مرغ خوشخوان طرب از برگِ گلِ سوری کرد

حافظ افتادگی از دست مده زان که حسود
عِرض و مال و دل و دین در سرِ مغروری کرد




  دیوان حافظ - عشق تو نهال حیرت آمد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

بر خاطر ما گرد ملالی ننشیند
آیینه صبحیم و غباری نپذیریم
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

ایقاع

[ ع. ] (مص م.)
۱- افکندن، درانداختن.
۲- یورش بردن، تاختن.
۳- گرفتار کردن کسی.
۴- هم آهنگ ساختن آوازها. ج. ایقاعات.

دیدگاهتان را بنویسید