دیوان حافظ – دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد

دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد

دوستان دخترِ رَز توبه ز مستوری کرد
شد سویِ محتسب و کار به دستوری کرد

آمد از پرده به مجلس عَرَقَش پاک کنید
تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد

مژدگانی بده ای دل که دگر مطربِ عشق
راهِ مستانه زد و چارهٔ مخموری کرد

نه به هفت آب، که رنگش به صد آتش نرود
آن چه با خرقهٔ زاهد، مِی انگوری کرد

غنچهٔ گُلبُنِ وصلم ز نسیمش بِشِکُفت
مرغ خوشخوان طرب از برگِ گلِ سوری کرد

حافظ افتادگی از دست مده زان که حسود
عِرض و مال و دل و دین در سرِ مغروری کرد




  دیوان حافظ - سحر بلبل حکایت با صبا کرد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

خواهی که برنخیزدت از دیده رود خون
دل در وفای صحبت رود کسان مبند
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

انجیر

( اَ ) (اِ.) = انجیل: تین، درختی از تیره گزنه‌ها و جزو دسته توت‌ها دارای میوه‌ای شیرین و گوشت دار با ویتامین‌های A، B، C و بر خلاف توت یک پایه‌است و گل‌های نر و ماده اش بر روی یک درخت است. و انواع مختلفی دارد.

دیدگاهتان را بنویسید