دیوان حافظ – دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد

دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد

دوستان دخترِ رَز توبه ز مستوری کرد
شد سویِ محتسب و کار به دستوری کرد

آمد از پرده به مجلس عَرَقَش پاک کنید
تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد

مژدگانی بده ای دل که دگر مطربِ عشق
راهِ مستانه زد و چارهٔ مخموری کرد

نه به هفت آب، که رنگش به صد آتش نرود
آن چه با خرقهٔ زاهد، مِی انگوری کرد

غنچهٔ گُلبُنِ وصلم ز نسیمش بِشِکُفت
مرغ خوشخوان طرب از برگِ گلِ سوری کرد

حافظ افتادگی از دست مده زان که حسود
عِرض و مال و دل و دین در سرِ مغروری کرد




  دیوان حافظ - در دیر مغان آمد، یارم قدحی در دست
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

در چاه ذقن چو حافظ ای جان
حسن تو دو صد غلام دارد
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

انتقالی

(~.) [ ع - فا. ]
۱- (ص نسب.) منسوب به انتقال: چک‌های انتقالی.
۲- منتقل شده.
۳- (حامص.) تغییر یافتن محل کار یک کارمند و منتقل شدن او از جایی به جای دیگر.

دیدگاهتان را بنویسید