دیوان حافظ – دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد

دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد

دوستان دخترِ رَز توبه ز مستوری کرد
شد سویِ محتسب و کار به دستوری کرد

آمد از پرده به مجلس عَرَقَش پاک کنید
تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد

مژدگانی بده ای دل که دگر مطربِ عشق
راهِ مستانه زد و چارهٔ مخموری کرد

نه به هفت آب، که رنگش به صد آتش نرود
آن چه با خرقهٔ زاهد، مِی انگوری کرد

غنچهٔ گُلبُنِ وصلم ز نسیمش بِشِکُفت
مرغ خوشخوان طرب از برگِ گلِ سوری کرد

حافظ افتادگی از دست مده زان که حسود
عِرض و مال و دل و دین در سرِ مغروری کرد




  شاهنامه فردوسی - رفتن كنيزكان رودابه به ديدن زال زر
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

یا ز ره وفا بیا یا ز دل رهی برو
سوخت در انتظار تو جان به لب رسیده‌ام
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

ام. آر. آی

(اِ) [ انگ. ]M.R.I (اِ.) نوعی تصویر - برداری برای تشخیص بیماری از طریق به ره گیری از تشکیل مغناطیسی هسته و بررسی اثر آن به یاری کامپیوتر، نمایش تشدید مغناطیسی.

دیدگاهتان را بنویسید