دیوان حافظ – دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست

دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست

دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین، کز تو سلامت برخاست

که شنیدی که در این بزم، دمی خوش بنشست؟
که نه در آخرِ صحبت به ندامت برخاست

شمع اگر زان لبِ خندان به زبان، لافی زد
پیشِ عشاقِ تو شب‌ها به غَرامت برخاست

در چمن، بادِ بهاری ز کنار گل و سرو
به هواداریِ آن عارض و قامت برخاست

مست بگذشتی و از خلوتیانِ ملکوت
به تماشایِ تو آشوبِ قیامت برخاست

پیشِ رفتار تو پا برنگرفت از خِجلت
سروِ سرکش که به ناز از قد و قامت برخاست

حافظ این خرقه بینداز مگر جان ببری
کآتش از خرقهٔ سالوس و کرامت برخاست


  دیوان حافظ - اگر چه باده فرح بخش و باد گل‌بیز است
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

باز نشناسد مرا از سایه چشم رهگذار
تکیه چون از ناتوانیها به دیواری کنم
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

کفال

(کَ) (اِ.) یکی از انواع ماهی‌ها که در سال‌های اخیر در بحر خزر به تکثیر آن پرداخته‌اند.

کفالت

(کَ لَ) [ ع. کفاله ] (مص ل.) به عهده گرفتن کاری به جای کسی.

کفانه

(کَ نِ) (اِ.) بچه‌ای که نارس از شکم مادر بیفتد.

کفانیدن

(کَ دَ) (مص م.) شکافتن، ترکانیدن.

کفایت

(کِ یَ) [ ع. کفایه ] (مص ل.) بس بودن، بس شدن.

کفایت داشتن

(~. تَ) [ ع - فا. ] (مص ل.) بس بودن، بس شدن.

کفایت کردن

(~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل.) به اندازه بودن.

کفایی

(کِ) [ ع. کفائی ] (ص نسب.) منسوب به کفایت. ؛ واجب ~ امری واجب که چون یک تن آن را انجام دهد، اجرای آن از عهده دیگران ساقط شود. مق واجب عینی.

کفت

(کِ) (اِ.) کتف، شانه، سردوش.

کفتار

(کَ) (اِ.) جانوری است درنده و مرده خوار و قوی جثه شبیه سگ.

کفتر

(کَ تَ) (اِ.) کبوتر.

کفتن

(کَ تَ) (مص م.) شکافتن، چاک زدن، باز کردن.

کفته

(کُ تَ یا تِ) (اِمف) شکفته.

کفته

(کَ تَ یا تِ) (اِمف) = کافته: از هم باز کرده، شکافته.

کفته

(~.) (اِمف.) = کوفته: کوبیده.

کفتگی

(کَ تَ یا تِ) (حامص.) شکافتگی، ترکیدگی.

کفج

(کَ) (اِ.) کف صابون، کف شیر، کف آب دهن.

کفر

(کُ) [ ع. ] (اِمص.) بی دینی، ناسپاسی. ؛~ کسی ~بالا آمدن کنایه از: برآشفتن، خشم کسی انگیخته شدن.

کفر

(کَ فَ) [ ع. ] (اِ.) قریه و آن در اسماء امکنه آید.

کفر

(کُ) (اِ.) قیر.


دیدگاهتان را بنویسید