دیوان حافظ – دل من در هوای روی فرخ

دل من در هوای روی فرخ

دلِ من در هوایِ روی فَرُّخ
بُوَد آشفته همچون مویِ فَرُّخ

بجز هندویِ زلفش هیچ کس نیست
که برخوردار شد از روی فَرُّخ

سیاهی نیکبخت است آن که دایم
بُوَد همراز و هم زانوی فَرُّخ

شَوَد چون بید لرزان سروِ آزاد
اگر بیند قدِ دلجویِ فَرُّخ

بده ساقی شرابِ ارغوانی
به یادِ نرگسِ جادوی فَرُّخ

دوتا شد قامتم همچون کمانی
ز غم پیوسته چون ابروی فَرُّخ

نسیم مُشک تاتاری خِجِل کرد
شمیم زلف عَنبربوی فَرُّخ

اگر میلِ دلِ هر کس به جایست
بُوَد میلِ دلِ من سوی فَرُّخ

غلامِ همتِ آنم که باشد
چو حافظ بنده و هندوی فَرُّخ



  شاهنامه فردوسی - فرستادن سر سلم را به نزد فريدون
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

عاشقی مقدور هر عیاش نیست
غم کشیدن صنعت نقاش نیست
«بیدل دهلوی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

گوتیگ

(گُ تِ) [ فر. ] (اِ.) شیوه معماری اروپای باختری از قرن ۱۲ تا ۱۶ م. که از ویژگی‌های آن تکرار عناصر بلندی ساختمان و به کارگیری تاق‌های نوک تیز و شیشه‌های پر نقش و نگار بود.

دیدگاهتان را بنویسید