دیوان حافظ – دل از من برد و روی از من نهان کرد

دل از من برد و روی از من نهان کرد

دل از من بُرد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد

شب تنهاییَم در قصدِ جان بود
خیالش لطف‌هایِ بی‌کران کرد

چرا چون لاله خونین دل نباشم؟
که با ما نرگسِ او سر گران کرد

که را گویم که با این دردِ جان‌سوز؟
طبیبم قصدِ جانِ ناتوان کرد

بدان سان سوخت چون شمعم که بر من
صُراحی گریه و بَربَط فغان کرد

صبا گر چاره داری وقت، وقت است
که دردِ اشتیاقم قصدِ جان کرد

میان مهربانان کی توان گفت؟
که یارِ ما چُنین گفت و چُنان کرد

عدو با جانِ حافظ آن نکردی
که تیرِ چشمِ آن ابروکمان کرد





  شاهنامه فردوسی - پيروز نامه منوچهر نزد فريدون
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

سبزه خط تو دیدیم و ز بستان بهشت
به طلبکاری این مهرگیاه آمده‌ایم
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

آیات

[ ع. ] (اِ.) جِ آیه.
۱- نشانه‌ها، علامت‌ها.
۲- آیه‌های قرآن. ؛ ~متشابه آیاتی از قرآن که مقصود از آن‌ها کاملاً روشن نیست و قابل تأویل است. ؛ ~محکمه آیاتی از قرآن که مقصود آن‌ها روشن است و قابل تأویل نیست. ؛ نمازِ ~نمازی که هنگام خسوف و کسوف و دیگر بلایای طبیعی بر مسلمانان واجب است.

دیدگاهتان را بنویسید