دیوان حافظ – دلا بسوز که سوز تو کارها بکند

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند

دلا بسوز که سوزِ تو کارها بِکُنَد
نیازِ نیمْ‌شبی دفعِ صد بلا بِکُنَد

عِتابِ یارِ پری‌چهره عاشقانه بکَش
که یک کرشمه تلافیِّ صد جفا بکُند

ز مُلک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آن که خدمتِ جامِ جهان‌نما بکُند

طبیبِ عشق مسیحا‌دَم است و مُشفِق، لیک
چو دَرد در تو نبیند که را دوا بکُند؟

تو با خدایِ خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مُدَّعی خدا بکُند

ز بختِ خفته ملولم، بُوَد که بیداری
به وقتِ فاتحهٔ صبح، یک دعا بکُند؟

بسوخت حافظ و بویی به زلفِ یار نَبُرد
مگر دِلالتِ این دولتش صبا بکُند



  شاهنامه فردوسی - تباه شدن روزگار جمشيد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

چند پوید به هوای تو ز هر سو حافظ
یسر الله طریقا بک یا ملتمسی
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

اتیلن

(اِ لِ) [ فر. ] (اِ.) گازی است بی رنگ، کم رایحه و آن را به وسیله اخراج آب از الکل به وسیله اسید سولفوریک به دست می‌آورند و آن در ترکیب گاز روشنایی داخل است. نشانه آن در شیمی ۴ H 2 C و وزن مخصوص آن ۹۷/۰ است.

دیدگاهتان را بنویسید