دیوان حافظ – دلا بسوز که سوز تو کارها بکند

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند

دلا بسوز که سوزِ تو کارها بِکُنَد
نیازِ نیمْ‌شبی دفعِ صد بلا بِکُنَد

عِتابِ یارِ پری‌چهره عاشقانه بکَش
که یک کرشمه تلافیِّ صد جفا بکُند

ز مُلک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آن که خدمتِ جامِ جهان‌نما بکُند

طبیبِ عشق مسیحا‌دَم است و مُشفِق، لیک
چو دَرد در تو نبیند که را دوا بکُند؟

تو با خدایِ خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مُدَّعی خدا بکُند

ز بختِ خفته ملولم، بُوَد که بیداری
به وقتِ فاتحهٔ صبح، یک دعا بکُند؟

بسوخت حافظ و بویی به زلفِ یار نَبُرد
مگر دِلالتِ این دولتش صبا بکُند



  شاهنامه فردوسی -  نامه كاوس به رستم و خواندن او از زابلستان‏‏
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

به زیر چرخ دل شادمان نمی‌باشد
گل شکفته درین بوستان نمی‌باشد
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

اورع

(اَ رَ) [ ع. ] (ص تف.) پرهیزگارتر، پارساتر.

اورمز

(اُ مَ یا مُ) (اِ.) نک اورمزد.

اورمزد

(مَ یا مُ) (اِ.)
۱- اهورامزدا، خدای بزرگ.
۲- سیاره مشتری.
۳- نام اولین روز از هر ماه خورشیدی.

اورند

(اَ رَ) (اِ.) مکر، حیله.

اورند

(اَ رَ) (اِ.) فر، شکوه، شوکت.

اورندیدن

(اَ رَ دَ) (مص ل.) گول زدن، مکر و خدعه کردن.

اورنگ

(~.) (اِ.) فر، شکوه، شأن.

اورنگ

(اُ یا اَ رَ) (اِ.) مکر، فریب، حیله.

اورنگ

(اَ یا اُ رَ) (اِ.) تخت پادشاهی، سریر.

اوره

(اَ رَ یا اُ رِ) (اِ.) = ابره: رویه جامه و قبا.

اوره

(رِ) [ فر. ] (اِ.) جوهر بول، ماده‌ای آبی رنگ، شور و تلخ تشکیل یافته از اکسیژن، ازت، هیدروژن و کربن.

اوروت

( اُ ) (ص.) برهنه، عریان.

اورولوژی

(اُ رُ لُ) [ فر. ] (اِ.) شاخه‌ای از پزشکی که به بررسی و درمان بیماری‌های دستگاه ادراری هر دو جنس و اندام‌های تناسلی مردان می‌پردازد، میزراه پزشکی. (فره).

اورژانس

[ فر. ] (اِ.)
۱- فوریت، ضروری، لازم.
۲- بخشی از بیمارستان که به مداوای بیماران یا مجروحانی می‌پردازد که نیاز فوری به مراقبت‌های پزشکی دارند.

اورژینال

(اُ) [ فر. ] (ص.)
۱- هر چیز اصل یا اصیل که تکثیر یا مشابه سازی شود، نسخه اصلی.
۲- هر چیز بدیع و نو که سابقه نداشته باشد، اولین، نخستین، اصیل.

اورک

(اَ رَ) (اِ.) تاب.

اورکت

(اُ وِ کُ) [ انگ. ] (اِ.) نیمتنه گرم معمولاً از پارچه بادوام که روی لباس‌های دیگر پوشیده می‌شود.

اوریت کردن

(اُ رِ. کَ)(مص م.)۱ - لخت کردن.
۲- پَر مرغ را کندن.

اوزار

(اَ یا اُ) [ ع. ] (اِ.) جِ وِزْر.
۱- گناه‌ها.
۲- بارهای گران.

اوزالید

(اُ) [ انگ. ] (اِ.)
۱- نمونه ظاهر شده فیلم کتاب یا نشریه پیش از چاپ و انجام دادن آخرین اصلاحات در آن.
۲- نسخه تکثیر شده نقشه ساختمانی یا پوستر (در اصل نام تجارتی است).


دیدگاهتان را بنویسید