دیوان حافظ –  در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد

 در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد

در نمازم خَمِ ابرویِ تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد

از من اکنون طمعِ صبر و دل و هوش مدار
کان تحمّل که تو دیدی همه بر باد آمد

باده صافی شد و مرغانِ چمن مست شدند
موسمِ عاشقی و کار به بنیاد آمد

بویِ بهبود ز اوضاعِ جهان می‌شنوم
شادی آورد گل و بادِ صبا شاد آمد

ای عروسِ هنر از بخت شکایت مَنِما
حجلهٔ حُسن بیارای که داماد آمد

دلفریبانِ نباتی همه زیور بستند
دلبرِ ماست که با حُسنِ خداداد آمد

زیرِ بارند درختان که تعلّق دارند
ای خوشا سرو که از بارِ غم آزاد آمد

مطرب از گفتهٔ حافظ غزلی نَغز بخوان
تا بگویم که ز عهدِ طربم یاد آمد




  شاهنامه فردوسی - ستايش سلطان محمود
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

شکسته جلوه گلبرگ از بر و دوشت
دمیده پرتو مهتاب از بناگوشت
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

تشت وخایه

(تَ تُ یِ یا یَ) (اِمر.)
۱- نوعی بازی و آن چنان است که خایه‌ای (تخم مرغی) را خالی کنند و از شبنم پر سازند و راه آن را محکم کنند و در هوای گرم در تشتی مسی گذارند و اگر هوا گرم نباشد اندکی آتش در زیر تشت افروزند. چون تشت گرم شود، تخم مرغ به جانب هوا پران گردد.
۲- کنایه از: زمین و آسمان (چه مدت‌ها زمین را در میان آسمان می‌پنداشتند).
۳- نام طلسمی است. ؛ علم ~: علم نجوم.

دیدگاهتان را بنویسید