دیوان حافظ – در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است

در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است

در این زمانه رفیقی که خالی از خِلَل است
صُراحیِ میِ ناب و سَفینهٔ غزل است

جَریده رو که گذرگاهِ عافیت، تنگ است
پیاله گیر که عُمرِ عزیز  بی‌بَدَل است

نه من ز بی‌عملی در جهان مَلولَم و بس
مَلالتِ عُلما هم ز علمِ بی‌عمل است

به چشمِ عقل در این رهگذارِ پرآشوب
جهان و کارِ جهان بی‌ثبات و بی‌محل است

بگیر طُرِّهٔ مه‌چهره‌ای و قِصّه مخوان
که سعد و نَحس ز تأثیر زهره و زُحَل است

دلم امید فراوان به وصلِ رویِ تو داشت
ولی اجل به رَهِ عمر، رهزنِ اَمَل است

به هیچ دُور نخواهند یافت هشیارش
چنین که حافظ ما مستِ بادهٔ ازل است







در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

گرم

(گَ) [ په. ] (ص.)
۱- آن چه دارای گرماست، ض د سرد.
۲- با محبت، صمیمی.
۳- تندخو. ~۴ - دلنشین، دلچسب. ؛~ و سرد چشیده کنایه از: آن که تجربه‌های بسیار کرده و ورزیده شده.

گرم خو

(گَ) (ص مر.) تندخو.

گرم راندن

(گَ. دَ) (مص ل.) تاختن، چهارنعل رفتن.

گرم سخن

(~. سُ خَ)(ص مر.) خوش صحبت، خوش گفتار.

گرم شدن

(~. شُ دَ) (مص ل.)
۱- حرارت پذیرفتن.
۲- سرحال شدن، به شوق آمدن.

گرم شکمی

(~. ش کَ)(حامص.)پُرخوری، شکم بارگی.

گرم عنان

(~. عِ) [ فا - ع. ] (ص مر.)
۱- تند، سریع،
۲- پرشور، پرشوق.

گرم کن

(گَ. کُ) (اِ.)
۱- وسیله‌ای که برای گرم کردن به کار می‌رود.
۲- لباس کشباف نرم و ضخیم به صورت بلوز یا بلوز و شلوار.

گرم گاه

(~.) (اِمر.) میان روز که هوا بسیار گرم است.

گرم گرفتن

(~. گِ رِ تَ) (مص م.) کسی را مورد تفقد قرار دادن.

گرم گشتن

(~. گَ تَ)(مص ل.)بی قرار شدن، خشمگین شدن.

گرما

(گَ) [ په. ] (اِ.) حرارت، سختی گرما.

گرمابه

(گَ بِ) (اِمر.) حمام، به ویژه حمام عمومی.

گرمازده

(گَ. زَ دِ) (ص.)دستخوش گرمازدگی.

گرماسنج

(~. سَ) (اِمر.) وسیله اندازه گیری مقدار گرمایی که دفع، جذب یا از جسمی به جسمی دیگر منتقل می‌شود، کالری متر.

گرماگرم

(~. گَ) (ق.)
۱- بحبوحه.
۲- در حال گرمی.

گرمایش

(~. یِ) (اِ.) عمل یا فرآیند پدید آوردن گرما.

گرمایی

(~.) (ص نسب.)
۱- مربوط به گرما.
۲- کسی که تحت تأثیر گرما قرار گرفته.

گرمب

(گُ رُ) (اصط.) (عا.) صدای سقوط چیزی سنگین از جایی بلند. ؛ ~گرمب صدای پی در پی افتادن یا کوفتن و زدن چیزی.

گرمخانه

(گَ. نِ)(اِ.) محوطه‌ای برای پرورش گل و گیاه که بخشی از سقف و دیوارهایش شیشه‌ای است و دما و رطوبت آن نسبتاً ثابت نگه داشته می‌شود.


دیدگاهتان را بنویسید