دیوان حافظ – درد ما را نیست درمان الغیاث

درد ما را نیست درمان الغیاث

دردِ ما را نیست درمان الغیاث
هجرِ ما را نیست پایان الغیاث

دین و دل بردند و قَصدِ جان کنند
الغیاث از جورِ خوبان، الغیاث

در بهایِ بوسه‌ای جانی طلب
می‌کنند این دلسِتانان الغیاث

خونِ ما خوردند این کافَردلان
ای مسلمانان چه درمان؟ الغیاث

هم‌چو حافظ روز و شب بی‌خویشتن
گَشته‌ام سوزان و گریان الغیاث



  دیوان حافظ - دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

خاطر از آیینه صبح است روشن تر مرا
این صفا از صحبت پاکیزه رویی یافتم
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

پوست کندن

(کَ دَ) (مص م.)
۱- پوست گرفتن.
۲- قشری از مغز جدا کردن.
۳- غیبت کردن.
۴- صریح گفتن.

دیدگاهتان را بنویسید