دیوان حافظ – درد ما را نیست درمان الغیاث

درد ما را نیست درمان الغیاث

دردِ ما را نیست درمان الغیاث
هجرِ ما را نیست پایان الغیاث

دین و دل بردند و قَصدِ جان کنند
الغیاث از جورِ خوبان، الغیاث

در بهایِ بوسه‌ای جانی طلب
می‌کنند این دلسِتانان الغیاث

خونِ ما خوردند این کافَردلان
ای مسلمانان چه درمان؟ الغیاث

هم‌چو حافظ روز و شب بی‌خویشتن
گَشته‌ام سوزان و گریان الغیاث



  دیوان حافظ - ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

ای صبا بر ساقی بزم اتابک عرضه دار
تا از آن جام زرافشان جرعه‌ای بخشد به من
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

اثناعشر

(اِ عَ شَ) [ ع. ] (اِمر.)
۱- دوازده.
۲- نام نخستین بخش از روده کوچک که پیوسته به معده می‌باشد به طول بیست و پنج سانت و پهنای دوازده انگشت.

دیدگاهتان را بنویسید