دیوان حافظ – درد ما را نیست درمان الغیاث

درد ما را نیست درمان الغیاث

دردِ ما را نیست درمان الغیاث
هجرِ ما را نیست پایان الغیاث

دین و دل بردند و قَصدِ جان کنند
الغیاث از جورِ خوبان، الغیاث

در بهایِ بوسه‌ای جانی طلب
می‌کنند این دلسِتانان الغیاث

خونِ ما خوردند این کافَردلان
ای مسلمانان چه درمان؟ الغیاث

هم‌چو حافظ روز و شب بی‌خویشتن
گَشته‌ام سوزان و گریان الغیاث



  دیوان حافظ - دیر است که دل‌دار پیامی نفرستاد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

پدر، آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل
شیشه ای بود که شد باعث ویرانی من
«پروین اعتصامی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

یاسر

(س ِ) [ ع. ]
۱- (اِ.) طرف چپ.
۲- (ص.) قمارباز.

دیدگاهتان را بنویسید