دیوان حافظ – درد ما را نیست درمان الغیاث

درد ما را نیست درمان الغیاث

دردِ ما را نیست درمان الغیاث
هجرِ ما را نیست پایان الغیاث

دین و دل بردند و قَصدِ جان کنند
الغیاث از جورِ خوبان، الغیاث

در بهایِ بوسه‌ای جانی طلب
می‌کنند این دلسِتانان الغیاث

خونِ ما خوردند این کافَردلان
ای مسلمانان چه درمان؟ الغیاث

هم‌چو حافظ روز و شب بی‌خویشتن
گَشته‌ام سوزان و گریان الغیاث



  شاهنامه فردوسی - پادشاهی كيومرث
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

سخن این است که ما بی تو نخواهیم حیات
بشنو ای پیک خبرگیر و سخن بازرسان
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

گربه

(گُ بِ) [ په. ] (اِ.) حیوانی است پستان دار و گوشت خوار از تیره گربه سانان، دارای جثه‌ای نسبتاً کوچک، سرِ گرد، سبیل‌های حساس، گوش‌های راست و متحرک و پنجه‌ها و دندان‌هایی تیز. این حیوان به بی صفتی و نمک نشناسی معروف است. ؛ ~را دم حجله کشتن کنایه از: ترساندن، زهرچشم گرفتن.

دیدگاهتان را بنویسید