دیوان حافظ – درد ما را نیست درمان الغیاث

درد ما را نیست درمان الغیاث

دردِ ما را نیست درمان الغیاث
هجرِ ما را نیست پایان الغیاث

دین و دل بردند و قَصدِ جان کنند
الغیاث از جورِ خوبان، الغیاث

در بهایِ بوسه‌ای جانی طلب
می‌کنند این دلسِتانان الغیاث

خونِ ما خوردند این کافَردلان
ای مسلمانان چه درمان؟ الغیاث

هم‌چو حافظ روز و شب بی‌خویشتن
گَشته‌ام سوزان و گریان الغیاث



  شاهنامه فردوسی - رزم افراسياب با نوذر ديگر بار
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

شبی می‌گفت چشم کس ندیده‌ست
ز مروارید گوشم در جهان به
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

کاکائو

[ فر. ] (اِ.) درخت کوچک از تیره پنیرکیان، دارای برگ‌های بزرگ و منفرد با دمبرگ کوتاه و بی کرک و شفاف، گل‌هایش کوچک و قرمز رنگ است. میوه اش بسته و زرد رنگ است که پس از چیدن انبار می‌کنند تا بپوسد و پس از آن دانه‌ها را جمع می‌کنند و به مصرف می‌رسانند (از آن پودر کاکائو تهیه می‌شود). کاکائو علاوه بر مصارف معمولی به مصرف تهیه شراب‌های طبی می‌رسد و به علاوه منشأ تهیه کره کاکائو است که به عنوان ماده حل کننده به مصرف تهیه شیاف و پماد و غیره می‌رسد.

دیدگاهتان را بنویسید