دیوان حافظ – درد ما را نیست درمان الغیاث

درد ما را نیست درمان الغیاث

دردِ ما را نیست درمان الغیاث
هجرِ ما را نیست پایان الغیاث

دین و دل بردند و قَصدِ جان کنند
الغیاث از جورِ خوبان، الغیاث

در بهایِ بوسه‌ای جانی طلب
می‌کنند این دلسِتانان الغیاث

خونِ ما خوردند این کافَردلان
ای مسلمانان چه درمان؟ الغیاث

هم‌چو حافظ روز و شب بی‌خویشتن
گَشته‌ام سوزان و گریان الغیاث

شاهنامه فردوسی - پاسخ دادن شاه يمن جندل را

حافظ, حافظ شیرازی, درد ما را نیست درمان الغیاث, دیوان حافظ, دیوان حافظ شیرازی, شعر, شعر پارسی, شعر حافظ, شعر فارسی, غزل, غزل حافظ, غزلیات دیوان حافظ, فال حافظ

بدون نظر

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

روزگاریست که سودای بتان دین من است
غم این کار نشاط دل غمگین من است
«حافظ»

دیوان حافظ – دلا بسوز که سوز تو کارها بکند

دیوان حافظ – قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود

دیوان حافظ – حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند

دیوان حافظ – دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد

دیوان حافظ – سحرم دولت بیدار به بالین آمد

دیوان حافظ – نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد

دیوان حافظ – آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند

دیوان حافظ – سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد

شاهنامه فردوسی – درمان كردن ضحاك

شاهنامه فردوسی – پاسخ دادن شاه يمن جندل را

شاهنامه فردوسی – پادشاهی كيومرث

شاهنامه فردوسی – خوان هفتم كشتن رستم ديو سپيد را

شاهنامه فردوسی – گفتار اندر زادن دختر ايرج‏‏

شاهنامه فردوسی – آبادانى و آرامش شهرها هنگام پادشاهى هوشنگ

شاهنامه فردوسی – كشته شدن تور بر دست منوچهر

شاهنامه فردوسی – خوان دوم يافتن رستم چشمه آب

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

استفعال

(اِ تِ) [ ع. ] (مص م.)
۱- طلب فعل کردن.
۲- نام یکی از باب‌های ده گانه ثلاثی مزید در صرف زبان عربی که با افزودن «اِست.» در آغاز فعل مجرد ساخته می‌شود و معنی آن درخواست چیزی کردن و خواستار آن چیز گردیدن است. چنان که استخراج به معنی بیرون آوردن است.

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.