دیوان حافظ – درد ما را نیست درمان الغیاث

درد ما را نیست درمان الغیاث

دردِ ما را نیست درمان الغیاث
هجرِ ما را نیست پایان الغیاث

دین و دل بردند و قَصدِ جان کنند
الغیاث از جورِ خوبان، الغیاث

در بهایِ بوسه‌ای جانی طلب
می‌کنند این دلسِتانان الغیاث

خونِ ما خوردند این کافَردلان
ای مسلمانان چه درمان؟ الغیاث

هم‌چو حافظ روز و شب بی‌خویشتن
گَشته‌ام سوزان و گریان الغیاث



  دیوان حافظ - روز وصل دوستداران یاد باد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

بگفتمی که بها چیست خاک پایش را
اگر حیات گران مایه جاودان بودی
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

چهاردیواری

(چَ یا چَ) (اِمر.)
۱- هر جا که از چهارطرف محصور و دیوار باشد، محوطه.
۲- (کن.) خانه و کاشانه.

دیدگاهتان را بنویسید