دیوان حافظ – درد ما را نیست درمان الغیاث

درد ما را نیست درمان الغیاث

دردِ ما را نیست درمان الغیاث
هجرِ ما را نیست پایان الغیاث

دین و دل بردند و قَصدِ جان کنند
الغیاث از جورِ خوبان، الغیاث

در بهایِ بوسه‌ای جانی طلب
می‌کنند این دلسِتانان الغیاث

خونِ ما خوردند این کافَردلان
ای مسلمانان چه درمان؟ الغیاث

هم‌چو حافظ روز و شب بی‌خویشتن
گَشته‌ام سوزان و گریان الغیاث



  دیوان حافظ - حسن تو همیشه در فزون باد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

من ز عشقت شده پیچیده ترین پیچک شهر
میهراسم که تو هم وصله‌ی ناجور شوی
«احسان فقیه»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

کوکله

(کَ کَ لَ یا لِ) (اِ.) شانه به سر، هدهد.

کوکنار

(کُ) (اِمر.) غوزه خشخاش که از آن تریاک گیرند.

کوکو

(اِ.) غذایی که از سرخ کردن سبزی‌ها، سیب زمینی با تخم مرغ تهیه می‌شود.

کوکو

(اِ.) فاخته، آواز و صدای فاخته.

کوکوز

(اِ.) نوعی از پارچه ابریشمین زر - دوزی.

کوکی

(ص.) دارای کوک به عنوان وسیله تنظیم مثل ماشین، ساعت، عروسک و...

کوی

(اِ.)
۱- محله، برزن.
۲- مجموعه‌ای از ساختمان‌های مسکونی واقع در یک نقطه معین: کوی دانشگاه.
۳- راه فراخ و گشاد، گذر.

کویر

(کَ) (اِ.)
۱- زمین وسیع و شوره زار.
۲- شیر ژیان.

کویز

(کَ) (اِ.)
۱- کنج و گوشه خانه.
۲- پیمانه.

کویستن

(کَ وِ تَ) (مص م.) کوفتن، کوفتن غله یا چیز دیگر.

کویسته

(کَ وِ تَ یا تِ) (ص مف.) غله کوفته شده.

کویش

(کَ) (اِ.) = کویشه. گویس. گویش. گویشه: ظرف دوغ و ماست.

کویله

(کَ) (اِ.) موی میان سر، کاکل.

کپ

(کَ) (اِ.) بیرون و اندرون دهان.

کپ آمدن

(کَ مَ دَ) (مص ل.) (عا.) حال مرغی است که می‌خواهد بچه بگذارد.

کپان

(کَ) [ معر. ] (اِ.) نک قپان.

کپر

(کَ پَ) (اِ.) آلونگ، خانه‌ای که از نی و حصیر ساخته باشند.

کپره

(کَ پَ رِ) (اِ.) (عا.) = کبره: چرکی که روی اشیاء بندد.

کپسول

(کَ) [ فر. ] (اِ.)
۱- غشا یا پوشش یا ساختار دیگری که بافت یا اندامی را دربر - می‌گیرد.
۲- پوشش لعاب مانندی معمولاً از جنس پلی ساکارید که لایه‌ای محافظ به دور برخی باکتری‌ها می‌سازد، پوشینه. (فره).
۳- دارویی که دارای ...

کپل

(کَ پَ) (اِ.) (عا.) کفل، سرین.


دیدگاهتان را بنویسید