دیوان حافظ – خوش آمد گل وز آن خوش‌تر نباشد

خوش آمد گل وز آن خوش‌تر نباشد

خوش آمد گُل وز آن خوش‌تر نباشد
که در دستت به جز ساغر نباشد

زمانِ خوش‌دلی دریاب و دُر یاب
که دایم در صدف گوهر نباشد

غنیمت دان و مِی خور در گلستان
که گُل تا هفتهٔ دیگر نباشد

ایا پُرلعل کرده جامِ زَرّین
ببخشا بر کسی کش زر نباشد

بیا ای شیخ و از خُم‌خانهٔ ما
شرابی خور که در کوثر نباشد

بشوی اوراق اگر هم‌درسِ مایی
که عِلمِ عشق در دفتر نباشد

ز من بنیوش و دل در شاهدی بند
که حُسنش بستهٔ زیور نباشد

شرابی بی‌خمارم بخش یا رب
که با وی هیچ دردِ سر نباشد

من از جان بندهٔ سلطان اویسم
اگر چه یادش از چاکر نباشد

به تاجِ عالم آرایش که خورشید
چنین زیبندهٔ افسر نباشد

کسی گیرد خطا بر نظمِ حافظ
که هیچش لطف در گوهر نباشد





  شاهنامه فردوسی - رشك بردن سلم بر ايرج
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

آخر قرارِ زلفِ تو با ما چنین نبود
ای مایۀ قرار دل بی قرار من
«شهریار»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

تکوک

(تَ) (اِ.) جام، ظرفی ساخته شده از طلا و نقره که در آن شراب نوشند.

تکوین

(تَ) [ ع. ] (مص م.) آفریدن، به وجود آوردن.

تکژ

(تَ کَ) (اِ.) هسته انگور.

تکیدن

(تَ دَ) (مص ل.) دویدن، تاختن.

تکیده

(تَ دِ) (ص.) ضعیف، لاغر، شکسته.

تکیز

(تَ) (اِ.) نک تکژ.

تکیف

(تَ کَ یُّ) [ ع. ]
۱- (مص ل.) لذت بردن.
۲- صفت و حالتی به خود گرفتن.
۲- عیبناک شدن.
۳- شناختن کیفیت چیزی.

تکیه

(تَ یِ) [ ع. تکیه ]
۱- (مص ل.) پشت دادن به چیزی.
۲- (اِ.) جایی وسیع برای انجام مراسم عزا و روضه خوانی.

تکیه گاه

(~.) [ ع - فا. ] (اِمر.)
۱- جای تکیه دادن.
۲- پشتی.
۳- پشت و پناه.
۴- آن چه وزن جسمی را تحمل کند (فیزیک).

تکییف

(تَ) [ ع. ] (مص م.)
۱- نیک بریدن.
۲- کیفیتی معلوم قرار دادن برای شی ء.

تگ

(تَ) (اِ.) نک تک.

تگاب

(تَ) (اِمر.) = تگاو:
۱- قیف.
۲- پرده‌ای است در موسیقی.

تگرگ

(تَ گَ) (اِ.) قطره‌های یخ بسته باران که از آسمان فرو ریزد.

تگل

(تِ گَ) (اِ.) پینه، تکه پارچه‌ای که با آن بخش پاره شده جامه را دوزند.

تگین

(تَ گِ) [ تر. ] (ص.)
۱- خوش ترکیب، زیبا شکل.
۲- پهلوان، دلاور.
۳- در ترکیب نام‌های ترکی آید: سبکتگین.

تی

(تِ) (ص.) مخفف تهی.

تی ان تی

(اِ) [ انگ. ]T.N.T (اِ.) تری نیترو - تولوئن ؛ جسم بلورین زردرنگ، کمی محلول در آب که ماده منفجره بسیار قوی است.

تی تی

(اِ.) خمیری که آن را به شکل جانوران برای بچه‌ها درست می‌کنند.

تی تیش مامانی

(ص مر.)نو و زیبا (واژه کودکانه در مورد صفت جامه که در بزرگ ترها برای ریشخند و تعریض به کار می‌رود)، نازک نارنجی.

تی شرت

(ش ِ) [ انگ. ] (اِ.) نوعی پیراهن جلو بسته و معمولاً آستین کوتاه و گشاد تابستانی.


دیدگاهتان را بنویسید