دیوان حافظ – خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد

خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد

خسروا گویِ فلک در خَمِ چوگان تو باد
ساحتِ کون و مکان عرصهٔ میدانِ تو باد

زلفِ خاتونِ ظفر شیفتهٔ پرچم توست
دیدهٔ فتحِ ابد عاشقِ جولانِ تو باد

ای که انشاءِ عطارد صفتِ شوکتِ توست
عقل کل چاکرِ طُغراکشِ دیوانِ تو باد

طِیرهٔ جلوهٔ طوبی قدِ چون سروِ تو شد
غیرتِ خُلدِ بَرین ساحتِ بُستانِ تو باد

نه به تنها حَیَوانات و نَباتات و جَماد
هر چه در عالمِ امر است به فرمانِ تو باد







  شاهنامه فردوسی - پرسيدن فريدون نژاد خود را از مادر
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر
نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

گذاشتن

(گُ تَ)
۱- (مص م.) نهادن، قرار دادن.
۲- عبور دادن، گذرانیدن.
۳- سپری کردن.
۴- (مص ل.) عبور کردن.
۵- اجازه دادن، مهلت دادن.
۶- واگذاشتن، تسلیم کردن.
۷- وضع کردن، تأسیس کردن. - به جا گذاشتن، باقی گذاشتن.
۹- ترک کردن، رها کردن.
۱۰ - عفو کردن، بخشودن.

دیدگاهتان را بنویسید