دیوان حافظ – خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود

خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود

خستگان را چو طلب باشد و قُوَّت نَبُوَد
گر تو بیداد کنی شرطِ مُروَّت نَبُوَد

ما جفا از تو ندیدیم و تو خود نَپْسَندی
آنچه در مذهبِ اربابِ طریقت نبود

خیره آن دیده که آبش نَبَرَد گریهٔ عشق
تیره آن دل که در او شمعِ محبت نبود

دولت از مرغِ همایون طلب و سایهٔ او
زان که با زاغ و زَغَن شَهپَرِ دولت نبود

گر مدد خواستم از پیرِ مُغان عیب مکن
شیخ ما گفت که در صومعه همّت نبود

چون طهارت نَبُوَد کعبه و بتخانه یکیست
نَبُوَد خیر در آن خانه که عصمت نبود

حافظا علم و ادب ورز که در مجلسِ شاه
هر که را نیست ادب لایقِ صحبت نبود




  شاهنامه فردوسی - زادن سهراب از مادرش تهمينه‏
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

گفتا برون شدی به تماشای ماه نو
از ماه ابروان منت شرم باد رو
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

تکبیره الاحرام

(تَ رَ تُ لْ اِ) [ ع. ] (اِمر.) یکی از مقدمات نماز. نمازگزار پیش از نماز و پس از اذان چهار تکبیر (اللهاکبر) باید بگوید و آخرین تکبیر را به قصد ورود در نماز بر زبان جاری سازد و سپس نماز را آغاز کند.

دیدگاهتان را بنویسید