دیوان حافظ – خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود

خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود

خستگان را چو طلب باشد و قُوَّت نَبُوَد
گر تو بیداد کنی شرطِ مُروَّت نَبُوَد

ما جفا از تو ندیدیم و تو خود نَپْسَندی
آنچه در مذهبِ اربابِ طریقت نبود

خیره آن دیده که آبش نَبَرَد گریهٔ عشق
تیره آن دل که در او شمعِ محبت نبود

دولت از مرغِ همایون طلب و سایهٔ او
زان که با زاغ و زَغَن شَهپَرِ دولت نبود

گر مدد خواستم از پیرِ مُغان عیب مکن
شیخ ما گفت که در صومعه همّت نبود

چون طهارت نَبُوَد کعبه و بتخانه یکیست
نَبُوَد خیر در آن خانه که عصمت نبود

حافظا علم و ادب ورز که در مجلسِ شاه
هر که را نیست ادب لایقِ صحبت نبود




  دیوان حافظ - بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

مرا به کشتی باده درافکن ای ساقی
که گفته‌اند نکویی کن و در آب انداز
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

تاریخ جلالی

(خِ جَ) (ص نسب.) منسوب به ملکشاه سلجوقی است که در زمان وی وضع شده و سرآغاز آن سالِ ۴۷۱ ه. ق. / ۱۰۷۹ م. می‌باشد. از این تاریخ به بعد، نوروز که زمان معینی نداشته ثابت گردیده، روز اول سال قرار گرفت. که به نوروز سلطانی معروف شد.

دیدگاهتان را بنویسید