دیوان حافظ – حسن تو همیشه در فزون باد

حسن تو همیشه در فزون باد

حُسن تو همیشه در فزون باد
رویت همه ساله لاله‌گون باد

اندر سرِ ما خیالِ عشقت
هر روز که باد در فزون باد

هر سرو که در چمن درآید
در خدمتِ قامتت نگون باد

چشمی که نه فتنهٔ تو باشد
چون گوهرِ اشک غرقِ خون باد

چشمِ تو ز بهرِ دلربایی
در کردنِ سحر ذوفنون باد

هر جا که دلیست در غمِ تو
بی صبر و قرار و بی سکون باد

قَدِّ همه دلبرانِ عالم
پیشِ الفِ قَدَت چو نون باد

هر دل که ز عشقِ توست خالی
از حلقهٔ وصلِ تو برون باد

لعلِ تو که هست جانِ حافظ
دور از لبِ مردمانِ دون باد




  شاهنامه فردوسی - ستایش خرد
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

مرا ذلیل مگردان به شکر این نعمت
که داشت دولت سرمد عزیز و محترمت
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

اثر

(اَ ثَ) [ ع. ] (اِ.)۱ - نشان و علامت باقی - مانده از هر چیز.
۲- جای پا، نشان قدم.
۳- حدیث، روایت.
۴- داغ.
۵- تأثیر.
۶- تألیف، تصنیف.
۷- یادبود.

دیدگاهتان را بنویسید