دیوان حافظ – حسن تو همیشه در فزون باد

حسن تو همیشه در فزون باد

حُسن تو همیشه در فزون باد
رویت همه ساله لاله‌گون باد

اندر سرِ ما خیالِ عشقت
هر روز که باد در فزون باد

هر سرو که در چمن درآید
در خدمتِ قامتت نگون باد

چشمی که نه فتنهٔ تو باشد
چون گوهرِ اشک غرقِ خون باد

چشمِ تو ز بهرِ دلربایی
در کردنِ سحر ذوفنون باد

هر جا که دلیست در غمِ تو
بی صبر و قرار و بی سکون باد

قَدِّ همه دلبرانِ عالم
پیشِ الفِ قَدَت چو نون باد

هر دل که ز عشقِ توست خالی
از حلقهٔ وصلِ تو برون باد

لعلِ تو که هست جانِ حافظ
دور از لبِ مردمانِ دون باد




  دیوان حافظ - دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دوستان، گویند دل را صبر فرمایید صبر
چون کنیم ای دوستان، دل نیست در فرمان ما
«سلمان ساوجی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

کنه

(کَ نِ) (اِ.)
۱- حشره ریزی که به پوست بدن حیوان یا انسان می‌چسبد و از طریق منافذ پوست خون را می‌مکد.
۲- کنایه از: آدم سمج و پررو.

دیدگاهتان را بنویسید