دیوان حافظ – حال دل با تو گفتنم، هوس است

حال دل با تو گفتنم، هوس است

حالِ دل با تو گفتنم، هوس است
خبرِ دل شِنُفتَنَم، هوس است

طَمَعِ خام بین که قِصهٔ فاش
از رقیبان نَهُفتَنَم، هوس است

شبِ قدری چنین عزیزِ شریف
با تو تا روز خُفتنم، هوس است

وه که دُردانه‌ای چنین نازک
در شبِ تار سُفتنم، هوس است

ای صبا امشبَم مَدَد فرمای
که سحرگه شکفتنم، هوس است

از برای شَرَف به نوُکِ مژه
خاکِ راهِ تو رفتنم، هوس است

همچو حافظ به رَغمِ مُدَعیان
شعرِ رندانه گفتنم، هوس است





  شاهنامه فردوسی - پاسخ دادن شاه يمن جندل را
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

جلوه من یک نفس چون صبح روشن بیش نیست
در شکر خندی است فرجام من و فرجام صبح
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

یواش

(یَ) [ تر. ] (ق. ص.)آهسته، آرام، به نرمی.

دیدگاهتان را بنویسید