دیوان حافظ – حال دل با تو گفتنم، هوس است

حال دل با تو گفتنم، هوس است

حالِ دل با تو گفتنم، هوس است
خبرِ دل شِنُفتَنَم، هوس است

طَمَعِ خام بین که قِصهٔ فاش
از رقیبان نَهُفتَنَم، هوس است

شبِ قدری چنین عزیزِ شریف
با تو تا روز خُفتنم، هوس است

وه که دُردانه‌ای چنین نازک
در شبِ تار سُفتنم، هوس است

ای صبا امشبَم مَدَد فرمای
که سحرگه شکفتنم، هوس است

از برای شَرَف به نوُکِ مژه
خاکِ راهِ تو رفتنم، هوس است

همچو حافظ به رَغمِ مُدَعیان
شعرِ رندانه گفتنم، هوس است





  شاهنامه فردوسی - آگاهى يافتن فريدون از كشته شدن ايرج‏
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

خاک را از خاصیت اکسیر اگر، زر می‌کند
ساقیا می‌ده، که ما، خاکیم و می، اکسیر ما
«سلمان ساوجی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

ازاحت

(اِ حَ) [ ع. ازاحه ] (مص م.)
۱- دور کردن.
۲- زایل کردن.
۳- (مص ل.) رفتن، دور شدن.

دیدگاهتان را بنویسید