دیوان حافظ – جمالت آفتاب هر نظر باد

جمالت آفتاب هر نظر باد

جمالت آفتابِ هر نظر باد
ز خوبی رویِ خوبت خوب‌تر باد

هُمای زلفِ شاهین شهپرت را
دلِ شاهانِ عالم زیرِ پَر باد

کسی کو بستهٔ زلفت نباشد
چو زلفت درهم و زیر و زبر باد

دلی کو عاشقِ رویت نباشد
همیشه غرقه در خونِ جگر باد

بُتا چون غَمزه‌ات ناوَک فشاند
دلِ مجروحِ من پیشش سپر باد

چو لعل شکَّرینَت بوسه بخشد
مذاقِ جانِ من زو پُرشکَر باد

مرا از توست هر دم تازه عشقی
تو را هر ساعتی حُسنی دگر باد

به جان مشتاق روی توست حافظ
تو را در حالِ مشتاقان نظر باد








  شاهنامه فردوسی - زادن منوچهر از مادرش‏
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

تا ز خاطر کوه محنت را براندازم رهی
همت مردانه ای چون کوهکن باید مرا
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

آهوفغند

(فَ غَ) (ص مر.) آهوجه ؛ آنکه مانند آهو جست و خیز کند.

دیدگاهتان را بنویسید