دیوان حافظ – جمالت آفتاب هر نظر باد

جمالت آفتاب هر نظر باد

جمالت آفتابِ هر نظر باد
ز خوبی رویِ خوبت خوب‌تر باد

هُمای زلفِ شاهین شهپرت را
دلِ شاهانِ عالم زیرِ پَر باد

کسی کو بستهٔ زلفت نباشد
چو زلفت درهم و زیر و زبر باد

دلی کو عاشقِ رویت نباشد
همیشه غرقه در خونِ جگر باد

بُتا چون غَمزه‌ات ناوَک فشاند
دلِ مجروحِ من پیشش سپر باد

چو لعل شکَّرینَت بوسه بخشد
مذاقِ جانِ من زو پُرشکَر باد

مرا از توست هر دم تازه عشقی
تو را هر ساعتی حُسنی دگر باد

به جان مشتاق روی توست حافظ
تو را در حالِ مشتاقان نظر باد








  شاهنامه فردوسی - پادشاهى فريدون پانصد سال بود
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

با غم جانسوز می سازد دل مسکین من
مصلحت بین است و با دشمن مدارا می کند
«رهی معیری»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

گرزین

(گَ) (اِمر.) تیر پیکان دار.

گرس

(گُ) (اِ.) گرسنگی. مق سیری.

گرس

(~.) (اِ.)
۱- موی پیچیده.
۲- موی باف زنان، موی پیچه.

گرست

(گَ رَ) (ص.) سیاه مست.

گرستن

(گِ رِ تَ) (مص ل.) مخفف گریستن.

گرسنه

(گُ رُ نِ) (ص.) مقابل سیر. مجازاً: بسیار نیازمند.

گرسنه چشم

(~. چَ) (ص مر.) کنایه از: بخیل و ممسک.

گرسنگی

(گُ رُ نِ) (حامص.) حالت یا وضعیت گرسنه بودن.

گرشال

(گُ) (اِمر.) گرگ + شغال. جانوری است که از پیوند گرگ و شغل حاصل شود.

گرفت

(گِ رِ) (مص مر.)
۱- مؤاخذه، ایراد.
۲- گرفتن، اخذ.
۳- غرامت، تاوان.
۴- خسوف، کسوف.
۵- گرفتاری.
۶- جرم، جنایت.

گرفتار

(گِ رِ) [ په. ] (ص مف.)
۱- اسیر، مبتلا.
۲- عاشق، دلباخته.

گرفتار آمدن

(~. مَ دَ) (مص ل.)
۱- اسیر شدن.
۲- عاشق شدن.

گرفتاری

(~.) (حامص.)بیچارگی، درماندگی.

گرفتن

(گِ رِ تَ) [ په. ] (مص م.)
۱- دریافت کردن، به دست آوردن.
۲- شروع کردن.
۳- اثر کردن.
۴- مؤاخذه کردن، مورد عتاب قرار دادن.
۵- انتخاب کردن.
۶- فرض کردن.
۷- پوشانیدن.
۸- به تصرف درآوردن، تسخیر کردن.
۹- پر کردن، فراگرفتن.
۱۰ - کرایه کردن، ...

گرفته

(گِ رِ تِ) (ص مف.)
۱- به دست آمده.
۲- اندوهگین، دلتنگ.

گرفتگی

(گِ رِ تِ) (حامص.)
۱- سد شدن، بسته شدن.
۲- اندوهگینی، ملال خاطر.

گرل فرند

(گِ. فِ رِ) [ انگ. ] (اِ.) دوست دختر.

گرم

(~.) (اِ.) (عا.) میان دو دوش، گوشت پس گردن نزدیک به مازه.

گرم

(گِ رَ) [ فر. ] (اِ.) یک هزارم کیلو.

گرم

(گُ) (اِ.) اندوه، زحمت، غم.


دیدگاهتان را بنویسید