دیوان حافظ – تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج

تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج

تویی که بر سرِ خوبانِ کشوری چون تاج
سِزَد اگر همهٔ دلبران دَهَندَت باج

دو چشمِ شوخِ تو برهم زده خَطا و حَبَش
به چینِ زلفِ تو ماچین و هند داده خراج

بیاضِ رویِ تو روشن چو عارِضِ رُخِ روز
سوادِ زلفِ سیاهِ تو هست ظلمت داج

دهانِ شهدِ تو داده رواج آب خِضِر
لبِ چو قندِ تو بُرد از نباتِ مصر رواج

از این مرض به حقیقت شفا نخواهم یافت
که از تو دردِ دل ای جان، نمی‌رسد به عِلاج

چرا همی‌شکنی جانِ من ز سنگدلی؟
دلِ ضعیف که باشد، به نازکی چو زُجاج

لبِ تو خضر و دهانِ تو آبِ حیوان است
قدِ تو سرو و میان موی و بَر، به هیئت عاج

فِتاد در دلِ حافظ هوایِ چون تو شَهی
کمینه ذرهٔ خاکِ درِ تو بودی کاج

  دیوان حافظ - المنة لله که در میکده باز است
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

عروس غنچه رسید از حرم به طالع سعد
به عینه دل و دین می‌برد به وجه حسن
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

چهارآیینه

(~. نِ) (اِمر.) نوعی جامه جنگ که در قدیم به هنگام جنگ می‌پوشیدند و آن دارای چهار قطعه آهن صیقل داده بود که روی سینه، پشت سر و سر زانوها نصب می‌شد.

دیدگاهتان را بنویسید