دیوان حافظ – تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد

تَنَت به نازِ طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردهٔ گزند مباد

سلامتِ همه آفاق در سلامتِ توست
به هیچ عارضه شخصِ تو دردمند مباد

جمالِ صورت و معنی ز امنِ صحتِ توست
که ظاهرت دُژَم و باطنت نَژَند مباد

در این چمن چو درآید خزان به یغمایی
رهش به سروِ سهی قامتِ بلند مباد

در آن بساط که حُسن تو جلوه آغازد
مجالِ طعنهٔ بدبین و بدپسند مباد

هر آن که رویِ چو ماهت به چشمِ بد بیند
بر آتشِ تو به جز جانِ او سپند مباد

شفا ز گفتهٔ شِکَّرفِشانِ حافظ جوی
که حاجتت به عِلاجِ گلاب و قند مباد








  شاهنامه فردوسی - كشته شدن ايرج بر دست برادران‏
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

بالابلند عشوه گر نقش باز من
کوتاه کرد قصه زهد دراز من
«حافظ»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

گیر آوردن

(وَ دَ) (مص م.) (عا.)
۱- به دست آوردن.
۲- اسیر کردن، مقید ساختن.

دیدگاهتان را بنویسید