دیوان حافظ – بیا که قصر امل سخت سست‌بنیادست

بیا که قصر امل سخت سست‌بنیادست

بیا که قصرِ اَمَل سخت سست‌بنیادست
بیار باده که بنیادِ عمر بر بادست

غلامِ همّتِ آنم که زیرِ چرخِ کبود
ز هر چه رنگِ تعلّق پذیرد آزادست

چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
سروشِ عالَمِ غیبم چه مژده‌ها دادست

که ای بلندنظر شاهبازِ سِدره‌نشین
نشیمن تو نه این کُنجِ محنت آبادست

تو را ز کنگرهٔ عرش می‌زنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتادست

نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر
که این حدیث، ز پیرِ طریقتم یادست

غمِ جهان مخور و پندِ من مَبَر از یاد
که این لطیفهٔ عشقم ز رهروی یادست

رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
که بر من و تو دَرِ اختیار نگشادست

مجو درستیِ عهد از جهانِ سست‌نهاد
که این عجوز، عروسِ هزار دامادست

نشان عهد و وفا نیست در تبسّمِ گل
بنال بلبل بی‌دل که جای فریادست

حسد چه می‌بری ای سست‌نظم بر حافظ؟
قبولِ خاطر و لطفِ سخن خدادادست

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید

گل

(گُ) [ په. ] (اِ.)
۱- عضو تولید مثلی و تکثیر گیاهان که از برگ‌های تغییر شکل یافته به وجود آمده‌است. گل ممکن است سلول‌های هر دو جنس نر و ماده را شامل باشد و یا فقط ممکن است سلول‌های یک جنس (نر و یا ماده) را دربرداشته باشد. اکثر گل‌ها دارای رنگ‌های مختلف و بوی مطبوع می‌باشند و زیبایی خاصی دارند و از این جهت به عنوان زینت نگه داری می‌شوند.
۲- به طور عام هر گیاه علفی گل دار.
۳- غنچه وا شده، غنچه شکفته.
۴- مطلق گُل سرخ.
۵- اخگر، شعله.
۶- خوب، دوست داشتنی.
۷- محبوب، معشوق.
۸- هر چیز زیبا و محبوب.
۹- نوایی است از موسیقی قدیم.
۱۰ - قسمت مرکزی هندوانه که خوش خوراک تر است.
۱۱ - چهره سرخ و خوش آب و رنگ.
۱۲ - اشکال هندسی شش گوشه و هشت گوشه و ده گوشه و دوازده گوشه و غیره که در خاتم سازی به کار می‌رود. ؛~ از ~ کسی شکفتن چهره کسی از شادی درخشیدن. ؛ ~ سرسبد کنایه از: نمونه اعلاء، نمونه بهترین. ؛~کاشتن کنایه از: هنرنمایی کردن، کار نظرگیری انجام دادن.

دیدگاهتان را بنویسید

معنی