دیوان حافظ – بیا که قصر امل سخت سست‌بنیادست

بیا که قصر امل سخت سست‌بنیادست

بیا که قصرِ اَمَل سخت سست‌بنیادست
بیار باده که بنیادِ عمر بر بادست

غلامِ همّتِ آنم که زیرِ چرخِ کبود
ز هر چه رنگِ تعلّق پذیرد آزادست

چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
سروشِ عالَمِ غیبم چه مژده‌ها دادست

که ای بلندنظر شاهبازِ سِدره‌نشین
نشیمن تو نه این کُنجِ محنت آبادست

تو را ز کنگرهٔ عرش می‌زنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتادست

نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر
که این حدیث، ز پیرِ طریقتم یادست

غمِ جهان مخور و پندِ من مَبَر از یاد
که این لطیفهٔ عشقم ز رهروی یادست

  دیوان حافظ - ای فروغ ماه حسن‌، از روی رخشان شما

رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
که بر من و تو دَرِ اختیار نگشادست

مجو درستیِ عهد از جهانِ سست‌نهاد
که این عجوز، عروسِ هزار دامادست

نشان عهد و وفا نیست در تبسّمِ گل
بنال بلبل بی‌دل که جای فریادست

حسد چه می‌بری ای سست‌نظم بر حافظ؟
قبولِ خاطر و لطفِ سخن خدادادست

در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دایم ز خود سفر چو شرر می‌کنیم ما
نقد حیات صرف سفر می‌کنیم ما
«صائب تبریزی»

فرهنگ معین

واژه مورد نظر خود را جستجو کنید
جستجوی واژه

لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

میکروفون

(رُ فُ) [ فر. ] (اِ.) = میکرفن: بلندگو، ابزاری که ارتعاشات صوتی را به امواج الکتریکی تبدیل می‌کند و برای انتقال یا تقویت صدا به کار می‌رود، صدابر (فره).

میکروفیلم

(رُ) [ فر. ] (اِمر.) فیلمی بسیار کوچک که از سند یا رساله و کتابی بردارند و از این جهت صرفه جویی در مکان و مخارج شود، ریز فیلم (فره).

میکرون

(رُ) [ فر. ] (اِ.) واحد طول برابر یک میلیونم متر.

میکروگرافی

(رُ گِ) [ فر. ] (اِ.) علم مطالعه ذرات به یاری میکروسکوپ.

میکس

[ فر. ] (اِمص.) ادغام کردن چند منبع تصویری یا صوتی یا هر دو بر روی یک نوار.

میکسر

(س)
۱- (ص فا.) آن که میکس می‌کند، میکس کننده.
۲- (اِ.) وسیله‌ای برای هم زدن و مخلوط کردن مواد غذایی، همزن (فره).
۳- دستگاهی با محفظه‌ای خمره‌ای شکلِ گردان برای ساختن بتون.

میگ

(مَ) [ په. ] (اِ.) ملخ.

میگرن

(رِ) [ فر. ] (اِ.) سردردی که با تهوع، استفراغ و اختلال‌های عصبی همراه است.

میگسار

(مِ گُ) (ص فا.) شراب خور.

میگو

(مَ یا مِ) (اِ.) نوعی خرچنگ دریایی.

میگون

(مِ) (ص.) سرخ رنگ.

ن

(حر.) بیست و نهمین حرف از الفبای فارسی که در حساب ابجد برابر با عدد ۵۰ می‌باشد.

نئون

(نِ ئُ) [ فر. ] (اِ.) یکی از عناصری که گازی شکل است و به مقدار بسیار کم در ترکیب هوا موجود است و در تهیه چراغ‌های نئون مورد استفاده قرار می‌گیرد.

نئوپان

(نِ ئُ) [ فر. ] (اِ.) تخته مصنوعی که از خاک اره فشرده و ضایعات چوب ساخته می‌شود.

نا

(اِ.) ناو، کشتی، ناخدا.

نا

(اِ.) (عا.) تاب و توان، طاقت.

نا

(اِ.) (عا.) = ناه:بویِ نم، بویی که از اجناس نم گرفته به مشام می‌رسد.

نا

(پش.)
۱- بر سر اسم درآید و آن را منفی سازد. (به معنی بی): نا امن، ناچیز. ۲- غالباً بر سر صفت در آید: نادرست.

ناآهار

(ص.) آن که چیزی نخورده.

نائبات

(ئِ) [ ع. ] (اِ.) ج نائبه ؛ پیش آمدها، بلایا، حادثه‌ها.


دیدگاهتان را بنویسید